بوکی بوک وان

بوکی بوک وان

تحلیل و معرفی رمان و کتاب
بوکی بوک وان

بوکی بوک وان

تحلیل و معرفی رمان و کتاب

رمان پس از تو

معرفی و تحلیل رمان پس از تو / اثر جوجو مویز

بعد از تاثیر شگفت انگیزی که رمان «من پیش از تو» بر مخاطبانش داشت، ادامه دادن داستان کمی  دور از انتظار بود. همان طور که می دانید،  برخی داستان ها را نباید دیگر ادامه داد یا برایشان  اسپین آف یا حتی فن فیکیشنی نوشت. این طور به نظر می آید که ارزش این داستان ها به همان ناب و تک بودنشان است. ادامه دادن آن ها ریسک بزرگی است، چون ممکن است نتیجه موفقیت آمیز قبلی دوباره تکرار نشود و این مسئله می تواند حتی روی جلد اول هم اثر بگذارد. با وجود چنین احتمالاتی که هر رمان یا فیلمی را تهدید می کند، مویز دست به نوشتن رمان «پس از تو» دست. با وجود موضوعات ساده رمان های مویز، قلم قوی و ماهرانه نویسنده از هر رمان یک اثر منحصر به فرد و قابل توجه می سازد. «پس از تو» نیز از این قاعده مستثنی نیست و با وجود بدگمانی ها داستان خوبی از آب درآمد. لو پس از ویل به دردسر افتاده است. برای مدت کوتاهی همان طور که ویل درخواست کرده بود، زندگی می کند. اما با مرور زمان زندگی مفهومش را برای لو از دست داد. او فقط تلاش می کرد کارهایی که ویل خواسته بود را انجام بدهد، ولی خودش را گم می کند. نمی توانست ویل را فراموش کند و غم و اندوه و حسرت رهایش نمی کرد. در ابتدا منتظر بودم لو به سراغ یک روانشناس برود و داستان حول گفتمان جلسات مشاوره او بگذرد. اما ناگهان لو سقوط کرد. به معنای واقعی کلمه از پشت بام آپارتمانش پرت شد پایین. از قصد نبود، اما نزدیک بود بمیرد. شروع هیجان انگیزی بود و باعث شد داستان در هزارتویی از ماجراها حرکت کند. سر و کله دو نفر در داستان پیدایش می شود که لو را حسابی درگیر ماجرای خودشان می کنند. دختر نوجوانی که ادعا می کند فرزند ویل است، و مردی جوان که مانند نوازش نسیم در یک عصر دلپذیر، طوفان درون لو را آرام می کند؛ لی لی و سام! لو باید بفهمید که لی لی واقعاً چه کسی است و چه احساسی به سام دارد. همچنین او باید زحمت مراقبت از یک نوجوان را بر دوش بکشد؛ کاری که هیچ تجربه ای در آن ندارد. و حالا زندگی سخت می شود و لو دیگر نمی تواند نفس هایش را تلف کند، و البته نمی تواند تا ابد ویل را مقصر بداند. سام او را حسابی گیج می کند. در رفتار لو کمی لجبازی دیده می شود که نمی خواهد زندگی اش را ادامه بدهد. او می خواهد به همه نشان بدهد که بعد از ویل خُرد و خاکشیر شده است و حال خوبی ندارد. دلش می خواهد درب و داغان بماند، چون شروع دوباره می توانست به این معنا باشد که دارد به ویل خیانت می کند یا او را به فراموشی می سپارد. به قول هولدن کالفیلد: این که کسی بمیرد به این معنی نیست دست از دوست داشتنش برداریم. زمان می برد تا لو بفهمد سام جایگزینی برای ویل نیست و نباید نگران باشد. سام می تواند سهم خودش را در زندگی لو ایفا کند و لو هم نقش مهمی در زندگی او داشته باشد. درمورد لی لی  قضیه کمی پیچیده تر است. لی لی به سیگار و الکل اعتیاد دارد، فریب خورده و علی رغم خانواده ثروتمندش جایی برای ماندن ندارد. او در حساس ترین روزهای زندگی اش، درگیر حوادثی شده است که اوضاع را بدتر می کند. دختر با استعداد و باهوشی است و لو چون به ویل مدیون است و او را دوست دارد، تصمیم می گیرد دخترش را نجات بدهد. نجات دادن لی لی، می توانست نجات دادن ویل باشد. آمدن لی لی فقط روی لو تأثیر ندارد، بلکه مادربزرگش را که پس از مرگ پسرش روزهای سختی را می گذارند خوشحال می کند. خانم ترنر با دیدن نوه اش کم کم به خودش بازمی گردد. این امر که وقتی دارید به کسی کمک می کنید و می دانید وجودتان برای آن ها مفید و باارزش است، دقیقاً همان نجاتی است که افراد در مواجهه با فقدان هایشان به آن احتیاج دارند. انسان ها به یک دیگر احتیاج دارند، حتی وقتی آن را انکار می کنند.