بوکی بوک وان

بوکی بوک وان

تحلیل و معرفی رمان و کتاب
بوکی بوک وان

بوکی بوک وان

تحلیل و معرفی رمان و کتاب

رمان سندروم ژولیت

معرفی و تحلیل رمان سندروم ژولیت / اثر ضحی کاظمی


عشق، درون مایه ی اصلی این کتاب است.  اِلمان های علمی - تخیلی در کتاب، به زیبایی آینده ی دیستوپیایی تهران را به ما نشان می دهند و کمک می کنند مسائل اخلاقیِ تکنولوژی و سیاست ها را بار دیگر رصد کنیم که چگونه فرهنگ و جامعه ی ما را تحت تأثیر قرار می دهد. نویسنده از این نظر کاملاً حرفه ای عمل کرده است، هرچند که نمی توان این اثر را بی عیب و نقص  عنوان کرد؛ با این حال رسالت خود را در امر علمی - تخیلی  به انجام رسانده است. به غیر از این، کتاب وجه عارفانه و روح نوازی هم دارد که مانند پیچک عَشقه، به دور کاغذها گره خورده است. جامعه دیستوپیایی تهران در آینده متشکل از مردمانی است که توانایی عشق ورزی را از دست داده اند. دلیل آن واقعه ای موسوم به « سال سم» معرفی شده است. پس از آن ترشح هورمون های عشق در پاسخ به رفتارهای عاشقانه و محبت آمیز متوقف شد و برای احیای آن شرکت های فروش عشق دست به کار شدند. درحالی که این شرکت ها تمام قدرت را دست دارند و حتی در امور سیاسی به راحتی دخالت می کنند، مردم طبقات پایین تر جامعه برای دستیابی به رفاه و عشق، خودشان را وقف خدمت به سرمایه داران می کنند. روزگار به همین منوال سپری می شود که شهریار، نماد یک انسان عدالت جو و آگاه، وارد پرونده ی پیچیده ی خودکشی دختری می شود، که سرنوشت عجیب ترین تجربه را برای او رقم می زند. از داستان این طور برمی آید که شهریار دل به زنی می بندد که پیش تر از این مُرده است. هیچ وصالی در کار نیست؛ حداقل نه در این دنیا. از جنبه های گوناگونی می توان به بررسی داستان پرداخت، اما من می خواهم  رابطه ی میان کنترل و ضدکنترل رمان را تحلیل کنم. انسان ها همواره برای کسب قدرت و نفوذ خود در ارکان دنیوی، علاقه ی زیادی برای کنترل کردن همه چیز از خود نشان داده اند. این میل و علاقه را می توان در خیلی از افراد معمولی جامعه هم دید. کسانی که تلاش می کنند تمام زندگی خود و عزیزانشان را تحت نظارت بگیرند تا مبادا کم و کاستی پیدا کند یا آسیب ببیند. توجه بسیار و این توهم که مُتولی امر همه چیز را سنجیده است و برنامه بی عیب و نقص درحال اجرا می باشد، در ما یا حداقل افراد طماع و وسواس زده، این احساس را ایجاد می کند که همه چیز تحت کنترل است. ناگهان فاکتورهایی هویدا می شوند که می توان برخی را پاسخ طبیعت دانست و برخی را از جانب اراده ی انسانی که سیستم کنترل گر حاکم را دچار نقص می کنند و شروعِ پایان این سیستم را رقم می زنند. در این جا شهریار خود به تنهایی نماد ضدکنترل است، علیه شرکت های فروش عشق، مادرش و زنانی که او را می خواهند. همچنین گروه های زیرزمینی مجاهد راه عشق، ضد کنترل های دیگر داستان هستند. اما مهم ترین ضد کنترل، عشق میان زن و مرد در رمان بود که علیه تمام باورها، ناامیدی ها و ظلم ها توانست ستون های شرکت های عشق که کنترل های داستان بودند را در هم بشکند. اون چه که انسان های جاه طلب آینده سعی می کردند از نبودش سوءاستفاده کنند، ظهور می کند و به امپراتوری سرمایه پایان می دهد. 

رمان غیر زمینی

معرفی و تحلیل رمان غیر زمینی / اثر سینتیا هند


فرشته ها، داستان های محبوب من هستند. تلفیقی از حماسه، چالش های اخلاقی، ارزش های الهی و همواره دخالت پررنگ بشر در امور مافوق طبیعی. واضح است که فرشتگان خارج از ادبیات فانتزی، معصوم مطلق و مطیع امر درگاه خداوند هستند. ولی در چنین ادبیاتی که ما را مجذوب خود می کنند، فرشته سمبلی از انسانیست که برای رستگاری راه پر پیچ و خمی در برابرش وجود دارد. در واقع ما یک ابر انسان داریم، با قدرت ها و ضعف هایی که چندان برای ما غریبه نیستند و بارها در جهان ابرقهرمانی آن ها را دیده ایم. کلیشه ای بس خواندنی از نبرد میان خیر و شر و مرز نامعلوم آن ها در ذات یک انسان.

یک چهارم خون کلارا متلعق به فرشتگان است. به همین دلیل به او «فرشته واره» می گویند. دختری با قابلیت های بهشتی و احساسات ناب یک نوجوان آدمی زاد، در معرض آزمونی سخت قرار می گیرد تا بتواند مرزی میان خودش و دیگر انسان ها قائل شود. در داستان با ورود پسری به زندگی کلارا آن مرز به خطر می افتد و کار کلارا سخت تر می شود. نیمه انسانی او طالب یک زندگی معمولی در کنار شخص مورد علاقه اش است درحالی که موهبت هایی به او داده شده تا از آن ها بهره ببرد و هدف خلقت خودش را به سرانجام برساند. خوشبختانه کتاب ادبیات روانی دارد و به راحتی می توان با شخصیت ها ارتباط برقرار کرد. تک تک شخصیت ها حضور ملموسی دارند، ضمن این که داستان از زبان کلارا نقل می شود و او به خوبی دنیایش را برای ما مجسم می کند.

یک سری روابط عاطفی در داستان وجود دارد. به غیر از رابطه محبت آمیز میان کلارا و مادر و برادرش، او درگیر یک مثلث احساسی بین دو پسر می شود؛ پسری که احتمالا آزمون الهی کلارا است و سرنوشتش به او بستگی دارد، و پسری که قلب کلارا را می لرزاند و عملاً او را در آزمونش گمراه می کند.

داستان برای رسیدن به نتیجه عجله ای ندارد و در جلدهای بعدی سرنوشت این سه نفر روشن تر خواهد شد.